مستی و درد من و درمــان دلــدارش کـجاست؟ بایع عشق من و دل را خریدارش کجاست؟
آنــکه از راه آمد و دل را گرفتـــارش چــو کرد حال بیند عشق من چشم فنا کارش کجاست؟
من به بند او چو بودم ، هیچ غیـــرش ناستـودم نـاجی قلب من و دست رها کارش کجاست؟
روزها چشمم به راه است، شامگاهان غرق آب مردم از تنهایی وبی کسی و عشق و سراب
آنــکه تنـــــها آمد و تنــــهائیم درمــــان نمـــــود کــو بیـــاید تا ببیند یار تنهـــایش کجـاست؟
افســر
سلام رضا جان
تبریک میگم خیلی زیبا نوشتی مثل همیشه
موفق باشی
نکنه از نظرم خوشت نیومد چرا ثبت نشده؟؟؟
بیشتر از این داغونم نکن گلم