چه تا ریک و چه دلگیرم در این شبهای بعد از تو
به زخمی خو گرفتم، زخم نا پیدای بعد از تو
منم با یک سبد آوازهمراهی، تو تنهایی
و من حالا به فکرم ، فکر یک تنهای بعد از تو
و شعرم شاخه تنگ قفسهای منِ من شد
غزل ، این یار دیرینه که شد آوای بعد از تو
و چون رودی که گم کرده خَم دریایی خود را
نمی دانم چه باید کرد ، فرداهای بعد از تو
تو صبحی در شب یلدای من بودی، ولی اینک
چه تاریک و چه دلگیرم در این شبهای بعد از تو
سلام دوستم وبلاگت واقعآ محشره کارت حرف نداره. بیا پیشم