تو را گم کرده ام امروز

و حالا لحظه های من

گرفتارسکوتی سرد و سنگینند

و چشمانم

که تا دیروز به عشقت می درخشیدند

نمی دانی چه غمگینند

چراغ روشن شب بود

برایم چشمهای تو

نمی دانم چه خواهد شد

پر از دلشوره ام

بی تاب و دلگیرم

کجا ماندی

که من بی تو هزاران بار در هر لحظه می میرم

نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ق.ظ http://weblod ndaram

امیدوارم بتونی طاقت بیاری میدونم سخته اما باید ساخت
انتظار همیشه سخته اما ما ادما به همه چی عادت میکنیم به مرگ عزیزانمون وقتی عادت میکنیم به انتظارم عادت خواهیم کرد
واست دعا میکنم
تو هم واسه من دعا کن
پیروز باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد