برگرد

برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود
یک شاخه یاس عاطـــفه پیدا نمی شود

 
در صفحه دلم تو نوشـتی صبور باش
قلبـــــم غبـــار دارد و معنــا نمی شود

 
بی تو شکست و پنجــره رو به آسمان
غــــم در حریــم آبی دل جا نمی شود

 
دریـای تـو پنــــاه نگـاه شکــسته است
هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود


می خواستم بچینم ازآن سوی دل گلی
اما بـدون تـو کـه گلــی وا نمـــی شود


دردیست انتظــار که درمان آن تویی
این درد تلــخ بـی تــو مداوا نمی شود

 
زیباتـرین گلــی که پسنـدیـده ام تـویی
گل مثل چشمـهای تـو زیبـا نمی شود

 
بـی تـو شکـسته شد غــــزل آشنا ییــم
این رسـم مهـــربانی دنیـــا نمـی شود

 
گفتی صبـــور باش و به آینـده بنگــر
پروانه که صبــور و شکیبا نمی شود

 
شبنــم گل نـگاه مـرا بار شـسته است
دل در کنــار یـاد تـو تنــها نمـی شود

 
گلدان یاس بی توشکست وغریب شد
گلدان بدون عشـق شکـــوفا نمی شود

 
باران کویرروح مرا می برد به اوج
امــا دلــم بــدون تـو شیــدا نمـی شود

 
رفتی و بی تونــام شکفـتن غریب شد
دیگر طلوع مهـــــر هویـدا نمی شود

 
 رویای من همیشه به یاد توسبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود

 
رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
دیگر بهــــار محـو تماشـا  نمی شود

 
یک قاصدک کنارمن آمد کمی نشست
گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود

 
دل های منتظـــر همه تقدیم چشـم تو
امروز بی حضور تو فردا نمی شود

                          مریم حیدرزاده 

نظرات 13 + ارسال نظر
نازی جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ب.ظ http://sarvesepid.blogfa.com/

شکوهی در جانم تنوره می کشد.
گویی از پاک ترین هوای کوهستان
لبالب قدحی در کشیده ام.
در فرصت میان ستاره ها
شلنگ انداز
رقصی می کنم...
دیوانه!
به تماشای من بیا .....

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام مهربون.....نوشته هات عالین....میدونم حرفم تکراریه

...ولی باید به خوبیها اعتراف کرد...بگذریم.....گلم به آلاچیق

من خوش آمدی....و از امروز مهمان ما هستی....

شاد زی مهربون.....یا علی...

ستایش شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:36 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com

سلام
خسته نباشی
خورشید همیشه خواهد تابید و فرداها هم تکرار خواهند شد چه باشیم یا نباشیم

موفق باشی


خراباتی شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.nasimetanhaayi.blogfa.com

نان را از من بگیر

اگر می خواهی هوا را از من بگیر

اما خنده ات را نه!

گل سرخ را از من بگیر

سوسنی را که می کاری

آبی که به ناگاه در شادی تو سرریز می کند

موجی ناگهانی که از نقره را در تو می زاید

از پس نبردی سخت باز می گردم

با چشمانی خسته

که دنیا را دیده است

بی هیچ دگرگونی

اما خنده ات که رها می شود

پرواز کنان در آسمان مرا می چوید

تمامی درها را به رویم می گشاید

عشق من

خنده تو

در تاریک ترین لحظه ها می شکفد

و اگر دیدی

به ناگاه خون من بر سنگ فرش خیابان جاریست

بخند

زیرا خندهی تو برای دستانم شمشیری است آخته

خنده تو

پائیز در کنار دریا موج کف آلودش زا باید بر فرازد

و در بهاران عشق من

خنده ات را می خواهم

چون گلی که در انتظارش بودم

بخند برشب

بر روز بر ماه

بخند بر پیچاپیچ خیابان های جزیره

بر ایندختر بچه ی کم رو

که دوستت دارد

اما انگاه که چشم می گشایم ومی بندم

انگاه که پاهایم میروند و بازمی گردند

نان را هوا را

روشنی را بهار را

از من بگیر

اما خنده ات را هرگز

تا چشم از دنیا نبندم

ساغر دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:46 ق.ظ http://sokoote-del.blogsky.com

سلام
با اجازه من این شعر بسیار زیبای شما را تقدیم میکنم به بانوی سیب عزیز

موفق باشید

! دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:40 ب.ظ http://alldaytimes.blogsky.com/

شب بخیر دوست عزیز
با یه لینک به شما رسیدم

واسه داشتن این روحیه لطیف بهت تبریک می گم

امیدوارم در آینده بتونم از تجربات تو درزمینه وب استفاده کنم

------------------

باران را گوی که بی صدا ببارد
یکنفر اینجا
در حسرت کویر مانده است

missword سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:45 ب.ظ http://www.nasimetanhaayi.blogfa.com

کاش میشد در ناشناخته مکانی غریب

به دیدار خورشید میرفتیم

دستهایمان را به دستان مهربان اسمان میدادیم

و دلنگرانی هایمان را قسمت میکردیم

کاش میشد ان پسرک فال گیر

برایمان فال بگیرد

و با هر جمله اش که مرا در اتش اضطراب میسوازند

نگاه مطمئن تورو ببینم

و ارامش دریای طوفانی دلم را حس کنم

کاش میشد در سرزمین پونه های وحشی دل

به عروسیه عروسکها میرفتیم

و دل به مهتاب می سپردیم

تا از زیبایش حلقه ی زیبایی درست کند

بر سر من و تو بگذارد

کاش میشد سوار بر اسب بی قرار مجنون شویم

و تا کویر تشنه ی عشق پیش برویم

و بر خار های بیابان " عشق " را حک کنیم

کاش میشد زیر درخت نارون به دستان من و تو

زنجیر میزدند

و ما تا ابد برای هم می ماندیدم

و مرز بودن ها و نبودن ها را طی میکردیم

کاش میشد......

ستایش چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:41 ب.ظ http://banouye-sib.blogsky.com

سلام
خسته نباشی

ببینم با صدا و سیما فامیل نیستی ؟؟

اپ کن دیگه تکرار بسه
موفق باشی

من دیگه آپ نمی کنم تا تو آپ نکنی.
این دفعه خیلی جدی تصمیم گرفتم.
منتظرم.......

نازی سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:14 ب.ظ http://sarvesepid.blogfa.com/

از تکرار سرسام آور روزگار خسته شدم

از این قرار هر جمعه

از نیومدن خسته شدم

عجب از این ثانیه های آسیمه سر

که پی در پی

شتابان

زوزه کشان

حضور تو را می جویند

ومرگ من را با نگاهی آبی

رهایم کن از این تکرار...

ساغر یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:11 ب.ظ http://sokoote-del.blogsky.com

سلام
امیدوارم که برگرده
اما مثل اینکه اینبار هیچ راهی برای برگشتنش کار ساز نیست

موفق باشید

پیام دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:47 ب.ظ http://khater.blogsky.com/

سلام شعر خیلی زیبا بود منم برگشتم اما با یه وبلاگ جدید خواستین منو لینک کنید موفق باشید بهم سر بزنید خوشحال میشم بای.

دختری که هیچ کس و جز تو نداره پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:00 ب.ظ http://banooyemah.blogsky.com



سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
...آواره سر گردان...

ساغر شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:19 ق.ظ http://www.sokoote-del.blogsky.com

سلام
خواهش می کنم لااقل شما آپ کنید.
تکرار بسه

موفق باشید

دو پرنده یک پرواز یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ق.ظ http://2birds.blogsky.com

///// س ل ا م /////
درود به شما دوست گرامیه من
خوبین شما ؟؟؟ امیدوارم که چنین باشه
اول از هر چیزی ازتون معذرت می خوام که مدت طولانی نبودم و هم ننوشتم و هم اینکه بهتون سر نزدم(جبران می کنم)
بعد از مدتی نسبتا طولانی من
آپ کردم
منتظر حضور گرمتون در کلبه ی کوچیکمون هستم
حرفایی واسه گفتن دارم....
منتظرتم
س ب ز و ش ا د ب ا ش ی
***** ف ع ل ا *****

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد