گله خویش
دل ریش
به پیش که برم؟
دردم از یاران نیست
دردم از باران نیست
دردم از جور زمان
از مه و طوفان نیست
من خودم زخم دل ریش خودم
حکم باطل ندهم من علیه مرداب
من اگر تا دل مرداب روم
گنه مرداب است ؟
که مرا می بلعد؟
که مرا می نوشد؟
گنه طوفان چیست؟
من اگر خانه ی خود روی آب می سازم
من اگر خیس و رهم گر گلی و بارانیست
گنه باران نیست
چتر من چتر زمستانی نیست
گل نباید که فدای من دلداده شود
تشنه باران است
گله خویش
دل ریش
به پیش که برم؟
من خودم زخم دل ریش خودم
یار اگر نیست گنه کار نبود
عیب کار از من و این عقل خطا کار من است
گنه از سنگ نبود
گنه از رنگ نبود
گنه از مه
گنه از ره
گنه از ساز بد آهنگ نبود
حکم باطل ندهم من علیه مرداب
به غلط باخته ام دل به دیدار سراب
من خودم زخم دل ریش خودم
گله خویش
دل ریش
به پیش که برم؟
مینوسا
سلام.....مرسی که بهم سر زدی....متن جالبی بود....بازم پیشم بیا...موفق باشی...بای