دلم گرفته است وازهرچه شعرسیرشدم و مثـل کـودکـی خـود بهــانه گیــر شدم
شناســـنامه همیـــشه دروغ مـی گـــوید تمـــام آئیـــنه ها گفــته اند پیـــر شدم
و گـامـهای عصــا پوش خـوب فهمـیدند که جاده گم شد و من عاقـبت کویر شدم
سرم بلند اگـر بود جستــجوی تو داشت تورفته ای ومن غریبانه سربه زیـرشدم
ضــیافت من و باران همیـشه بـر پا بود اتاق فاصله داشت باز گوشه گیــر شدم
خیـال شعــر نداشـتم تو در خیال منــی دلم گرفته بود وبه این شعرناگـزیرشدم